چهارصد و چهارمین کوزه عسل
یوهو دلم خواست پاییز باشه...سرد هم باشه...بارون هم بیاد...من هم تنها باشم...برم روی یه نیمکت رو به درخت های زرد و سرخ بشینم...با یه چتر و یه دنیا سکوت بارون....!
یوهو چقدر دلم خواست...
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۸ ساعت 21:32 توسط خرس قهوه ای
|