سیصد و پنجاهمین کوزه عسل
*اخ جوووووووووووووووووووووووون!! من پست بعدی م رو از کامپیوتر خودمون خواهم نوشـــــــــــــــــت!!دلتون بسوزه!ما کامپیوتر داریم شماها که ندارین!!
تازه شم همه چی رو تو یه صفحه گنـــــــــــــــــده می بینیم! اونقده گنده که خودمونم وحشت می کنیم!! پاشین پاشین! حسودی کار خوبی نیست اصلا!!
خوب! من اومدم با یه سری عکس ! فقط و فقط هم در جهت پز دادن و به رخ کشیدن هنرنمایی ها! (آیکون حالت تهوع!) می تونین منو تو دلتون تحسین کنین:!!
اینی که می بینین همسریه با یه ژیله ی دست باف خرس قهوه ای!
اینی که می بینین ژله اناره با دونه های انار واقعی!
اینی که می بینین صبحونه همسریه که اشتهاش رو باز کنه!!! (آخه نیست بچه م از اشتها افتاده!!)
اینی که می بینین یکی از دو قسمت عزیز دل منه تو خونه!! چون درش و که باز می کنم بوی تمیزی می پاشه بیرون! خوب حالا! گیر نده به اون لوله موله ها!! (احساس خود دوست داشتنی جهت تبلیغات برای دستمال چشمک!!
)
این یکی هم دومین قسمت عزیز دله! چون درش رو که باز می کنم اشتها می پاشه بیرون!
شدم یه پا زن خونه دیگه نه؟! به این می گن تحولات در قهوه ای پس از ازدواج!!
**سه شنبه ای یکی از این شاگردام اومده خیلی جدی به من می گه:
"تیچر؟ اگه بخوایم با hot جمله بسازیم می تونیم بگیم: I'm hot"؟؟
نه! واقعا فکر می کنین قیافه من چه شکلی بود؟؟ نه جون من! اگه جای من بودین چی می گفتین به اون جفت چشمای معصوم؟!
هیچی! من که یه خورده مثه مهتابی که داره روشن می شه٬ نگاش کردم و پلک زدم! بعد گفتم : "یعنی گرمته دیگه؟!"
خیلی سوال خوبی ازش پرسیدم نه ؟!
پ.ن: معصومه عزیز. جوابت رو تو اولین فرصت می دم. بذار کامپیوتر خودمون رو راه بندازیم که من هی مجبور نباشم هربار اومدیم خونه مامانم بپرم رو کامپیوتر و هول هولی یه چیزی بنویسم و برم! اوکی؟ ببخشید یکم دیر شد :)