نمی دونم چشم شور کی گرفت به ناخون های بیچاره ی من که در عرض یک روز 3 تاش شکست! یکی ش هم که هفته ی پیش شکسته بود! خوب نتیجه ش این بود که یا باید سوسول می شدم و ناخون مصنوعی می ذاشتم یا که بی خیال دستای خانومانه می شده م و همه ی ناخون ها رو مثه بچه دبستانی ها از ته می گرفتم! و از اونجایی هم که بچه خاکی ای هستم و سوسول بازی تو کارم نیس(!) گزینه ی دوم و انتخاب کردم! چه کار دردناکی! اما هرکاری کردم نتونستم ناخون گیر رو به انگشت کوچیکم نزدیک کنم! همیشه این مشکل رو با انگشت کوچیکه دارم. چیکار کنم خوب؟؟ خیلی دوسش دارم! تنها انگشتیه که ناخونش مثه آدم صاف و خوشگل بلند می شه!
فکر نمی کنم من تنها کسی باشم که انگشت کوچیکه شواز بقیه انگشتاش بیشتر دوس داره. مثلا دیدی توی این مجلسای نامزدی و عقد و اینا؟ عروس و داماد با انگشت کوچیکه شون خیلی عشقولانه دهن هم عسل می ذارن! یا مثلا دیدی بعضیا وقتی پاشون گیر می کنه پشت کفش یکی دیگه با انگشت کوچیکه شون انگشت کوچیکه ی طرف و می گیرن که دعواشون نشه؟! یا حتی وقتی جناغ مرغ می شکنن و می خوان شرط ببندن هم همینکارو می کنن! یا بعضیا خیلی ظریف و وسواسی موقع خوردن چیزی با انگشت کوچیکه شون گوشه ی لبشون رو پاک می کنن! خلاصه که این کوچولوی فسقلی خیلی به کار میاد و از قرار معلوم خیلی هم عزیزه! برای من که اینجوریه! امروز باید منتظر نگاه کنجکاو آدما باشم که به تک ناخون بلندم نگاه می کنن و تو دلش یا فکر می کنن مد جدیده یا اینکه من یه سازی چیزی می زنم!

پ.ن: بالاخره این پروژه کوفتی تموم شد! هــــــــــــــــــــــورا!!!