سیصد و بیست و دومین کوزه عسل
یه کلماتی هستن توی زبان روزمره مون که شاید هیچوقت به عمق معنی شون فکر نکنیم. فکر نکنیم دقیقا این کلمه به چی اطلاق/اتلاق/اطلاغ/اتلاغ می شه. راحت از کنارش می گذریم و واسه خودمون خوشحالیم که خودمون به تنهایی ترجمه اون واژه ایم. "ادب" از اون کلمه هاس که معنی ش خیلی عمیق تر و جامع تر از اونیه که الان ازش تعبیر می شه. نمی دونم چیزی که می گم حق مطلب رو ادا می کنه یا نه. یا من با اینهمه حرف خودم بویی از ادب بردم یا نه. اما این روزا هرچی بیشتر بین مردم می گردم کمتر رنگی از ادب می بینم...
ادب یه وقتا ظاهر رو جلا می ده یه وقتام میاد و تو عمق جون آدم می شینه. یه وقتا لباس مرتب پوشیدن خودش یه جور ادبه...اونم به واسطه احترامی که برای اطرافیانت که تو رو می بینن قائل می شی. نوع حرف زدن٬ کلمات درست انتخاب کردن٬ آروم و متین بودن٬ همیشه مهربون و با لبخند برخورد کردن٬ احترام کوچیک بزرگی رو رعایت کردن٬ از کوره در نرفتن و فحاشی نکردن٬ کمک کردن به آدمای دیگه٬ جوونمردی کردن و گاهی وقتا از حق خودت گذشتن...اینا همش ادبه. گاهی که فکر می کنم می بینم خیلی از کارای خوبی که بهمون سفارش شده همه ش می ره توی زیر مجموعه ادب. ادب فقط اون نیست که جلوی رئیسمون صاف وایسیم و دستامون رو خاضعانه بهم قلاب کنیم و سرمون رو پایین بندازیم و از کمترین و شکیل ترین کلمات ممکن برای پاچه خاری استفاده کنیم! ادب فقط این نیست که توی مجلس خواستگاری سعی کنیم خودمون رو یه فرشته آروم و خانوم نشون بدیم! ادب فقط اون نیست که جلوی دوربین تلویزیون لفظ قلم حرف بزنیم! ادب شاید اون لحظه ایه که کنار وایمسی تا نوبتت رو توی تاکسی سوار شدن بدی به یه پیرزن/پیرمرد! تازه درم براش باز نگه داری! ادب شاید اون لحظه ایه که توی تصادف طرفت رو آروم می کنی و حتی اگه حق هم با تو ه سعی می کنی با آرامش و برخورد خوب قضیه رو تموم کنی! ادب شاید توی نوع نگاهت به دست های زحمت کش پدر / مادر ت ه! شاید به وقتیه که برای گوش دادن به درد دل یه دوست خرج می کنی! شاید زمانیه که با وجود خستگی بازم چشماتو شتاقانه به معلمت می دوزی تا فکر نکنه داره زحمت بی خود می کشه! شاید به لحظه ایه که سر به سجده می ذاری و لحظه کوتاهی خدای بزرگت رو به خاطر اینهمه نعمت شکر می کنی! شاید توی اون سلامیه که یه روز سحر رو به آسمون به امام زمانت می فرستی! ادب شاید توی اون لحظه ای خلاصه بشه که از کنار یه مسجد رد می شی و می بینی صدای دعا و مناجات از بلندگوش پخش می شه و تو به احترام اون حال و هوای معنوی صدای ضبط ماشینت رو کم می کنی! یا اون زمانی که دم اذان موسیقی رو قطع می کنی! ادب شاید همون چند ساعتی باشه که حتی اگه روزه نمی گیری به احترام دیگرانی که توی این گرما دارن رنج گرسنگی و تشنگی رو به جون می خرن٬ تحمل می کنی و جلوی چشم بقیه چیزی نمی خوری...نمی دونم...شاید بعضی ها روزه خواری در ملاء عام رو نشونه دهن کجی با انـ قلاب و حمهـ و ری اسلا می بدونن...شاید فکر کنن به خاطر اوناس که مردم اینجوری دارن به زور گشنگی و تشنگی می کشن...شاید می خوان بگن: ببینین! ما می خوریم هیچی هم نمی شه! ...یعنی اینا نمی دونن که اکثر این مردم - نمی گم همه شون که همیشه استثنا هست - طرف معامله شون خداس؟! اینا اگه روسری هاشون رو جلو می کشن٬ اگه به آهنگ گوش نمی دن٬ اگه کمتر دروغ می گن٬ تهمت می زنن٬ غیبت می کنن٬ اگه روزی یه خط قرآن می خونن٬ بیشتر مراقب نمازشونن٬ اگه کمتر گناه می کنن همش از سر ادبشونه؟ ادبی که در مقابل فرمان خداشون دارن...یعنی نمی دونن وقتی جلوی چشمای یه بچه که تازه به سن تکلیف رسیده و با لبای تشنه داره دل عرش خدا رو می لرزونه٬ توی این گرما یخ در بهشت می خورن٬ مصداق کامل بی ادبی ان؟! ...
نمی دونم...اینا نظر شخصی منن. می دونم که خیلی ها ممکنه مخالف باشن. اما اینو مطمئنم که همه بدجوری داد ادب و شخصیت دارن! و همه عمیقا توی دلهاشون همیشه دنبال ادب رفتن و همیشه از انسان های مودب خوششون اومده...کاش احترام بذاریم ... گاهی فقط...گاهی...مودب...باشیم...
پ.ن: وای چرا انقدر برنامه های امسال ماه رمضون به درد نخور ن؟؟ هجون همه شون! ساعت بندیشون هم که هیچی! اون موقعی که آدم پای سفره ولوه رضا عطاران با اون سریال مسخره ش میاد. بعدشم که آدم کاری نداره بکنه عملا تی وی هیچی نداره! بعد وقتی می ری پی کار و زندگیت تازه سریالا شروع می شن! سال های پیش لااقل یه چیزی قبل از افطار نشون می داد آدم با شوق می شست پاش. امسال همونشم نیست. هرسال یخ تر از پارسال :(