از اینکه اینجا یوهو لال می شه خیلی بدم میاد!! احساس می کنم خودم یوهو می میرم! روحم می میره! اومدم یه سری کلی نوشتم٬ دقیقا وقتی اومدم پابلیش کنم برقا رفت!  منم از اونجایی که آدم سمجی هستم...چیه؟ فکر کردین دوباره اونهمه اراجیفو بستم و بافتم به هم؟؟ هه! شتر در خواب بیند پنبه دانه!

ما زنده ایم! به کوری چشم دشمنان! داریم زندگی می کنیم توپ! یعنی به سرعت یه توپ غلتون! اصلا من نمی فهمم کی شب می شه٬ کی روز می شه٬ کی می خوابم٬ کی پا می شم٬ کی نفس می کشم٬ کی خفه می شم٬ کی می میرم٬ کی زنده می شم!! فقط صبح پا می شم می دوم می رم موسسه! با این جوونورا سر و کله می زنم بعد می دوم تو اون افتاب میام خونه! اونموقع که ماه رمضون نبود می پریدم با سر تو قابلمه غذا! حالا با مخ می رم تو رختخواب! عصر پا می شم یا حاضر می شم که آقای همسربیاد پیشم٬ یا باز حاضر می شم که با آقای همسر بریم بیرون٬ یا باز حاضر می شم که با مامان خرسه بریم پی جاهاز گیری! (چقدم آخه ما جاهاز گرفتیم!!) بعد در هر حالی که بودم و گذروندم بعدالظهرمو٬ ساعت ۱۲ بیهوش می شم! دوباره صبح پا می شم تا دور خودم بگردم و امتاحانای بچه ها رو صحیح کنم و یکم به کارای شخصیم برسم شده ظهر! یکم که استراحت کنم بازم آش همونه و کاسه همون! هیچوقت هم آش نمی شه حلیم مثلا!! احتیاج شدید دارم به یه خواب سیر! این یه هفته الکی الکی انقدر دوییدم که جونم داره از ...نم می زنه بیرون!!  اونم دقیقا تو هفته اول ماه رمضون!

آخ جون! انقذه خوچحالم ماه رمضونه! انقده حال و هوای ماه رمضون رو دوست دارم. درسته که هر سالی که می گذره رن نور و معنویت ماه رمضون رو کمتر بین مردم می بینی. اما این چیزی از ماهیت ماه رمضون کم نمی کنه. چشم ها فقط یکم بسته شده! یادمه پارسال آهنگ این دهان شجریان رو گذاشته بودم روی وبلاگ. خیلی ها میومدن و می گفتن این چیه؟ تا صفحه تو باز می کنیم سکته می زنیم! اما این آهنگ برای من همیشه عمیقا بوی ماه رمضون رو می داده!  ولی خوب چون پارسال خیلی ازش استقبال شد....امسالم می ذارمش!

اصلا اینا رو ولش کن! اون عکس بالا رو دیدین؟ نگفتین چه ربطی داره؟؟! بابا بیاین وسط! تولد همسریه!! می تونین توی این پست ویژه بهش تبریک بگین!

من دوباره رفتم غیبت صغری! بابای!