دویست و هشتاد و نهمین کوزه عسل
* اون موقعی که ما تو دانشگاه Season یک سریال Lost رو ترجمه می کردیم نه کسی آنچنان می شناخت این سریال رو نه انقدر سر زبون ها افتاده بود و قلمبه قلمبه سی دی هاشو می فروختن! چیه؟ خیلی تابلوه حرصم گرفته که دیگه نمی تونم پز بدم که من همه دی وی دی هاشو دارم و تو سر بقیه بزنم که خاک بر سرتون نصف عمرتون بر فناس؟!!! اصلا من حسود! من بخیل! نمی خوام یکی از محبوب ترین سرگرمی های من که دنبال کردن این سریاله همه جایی بشه!!!
پ.ن: انقذه این چارلی رو دوس می دارم! انقذه شخصیت بامزه ای داره! انقذه ساده دل و مرهبونه! انقذه هیشکی به حسابش نمیاره ولی کارای گنده می کنه!! آخی آخی
* یوهو یه کولاک کردم دوباره خودم و پرت کردم وسط امواج هری پاتری! یعنی تا مفل ققنوس ۱ خونده بودما! بعد یوهویی سرم شلوخ شد همه چی یادم رفت! بعد یه عالمه وقفه چند هفته پیش دوباره شماره ۱ رو خوندم٬ پشت بندش ۲ روزه ۲ رو خوندم!٬ بلافاصله ۳ رو خریدم ۳-۴ روزه خوندم!٬ بعد آقای همسر واسم شاهزاده دو رگه ۱ رو خرید و بنده در عرض ۲ روز فاتحه ش رو فرستادم واسه اموات جی کی رولینگ!٬ بعدشم که توی شمال که بودیم (چیه؟ نگفتم هفته پیش شمال بودیم؟!) آقای همسر اومد یه کادو داد دستم منم تا از روی جلدش به کادوه دست زدم شیش متر پریدم هوا! چون شماره ۲ بود!!
اونم ۳-۴ روزه خونده م و...حالا...
دیگه نمی خوام کتاب آخرشو بخونـــــــــــــــــــم!!
آخه این جی کی چشه که هر کیو که من دوسش دارم می کشه؟؟!
اون از سدریک دیگوری! اون از سیریوس بلک! اینم از...
...دامبلدوووووووووووووووووووووووور!!
خوب نمی گه هری بدبخت دیگه به کمک کی بره به جنگ ولدمورت؟؟؟!!
ای ستمگر! ای ظالم! ای بی انصاف! ای جی کی رولینگ!!! انتقام اینهمه خون ریخته شده رو ازت می گیررررررررم!
* سرما خوردگیمان رو به بهبود است! گلویمان به گونه ای ورم کرده است که یک عدد قرص ناقابل آنتی هیستامین هم از میانش رد نمی شود! چه برسد به لقمه غذا! همچنان با ملک الموت دست و پنجه نرم می کنیم!! هم اکنون زلف های ما در دست اوست!!
نکته نوشت:
ییهو هوس کردم برای این پست کامنتدونی بذارم! موقتی ه! دل نبندین!