اصولاْ خیلی خوبه که آدم دلواپس کاراش باشه.مثلاْ دلش شور درساش و بزنه. که اگرم یه موقع خداااااااااااای نکرده به کاراش نرسید از دلشوره بمیره!خوب منم امروز قرار بود که فیلم واکنش پنجم رو ترجمه کنم و امتاحان بدم ازش. می دونی؟ من همــــــــــــــــــــه تلاشم و کردم که دلواپس کارام باشم! کلی هم به خودم سخت گرفتم! فقط نمی دونم چرا امروز پشت در کلاس که منتظر نوبتم بودم هی احساس می کردم که هیچی از این فیلم یادم نیست.یه تصاویر گنگ و نامفهومی از بچگیام یادم می یومد که وقتی مامان خرسه اینا داشتن این فیلم و می دیدن من سکسکه کنون و چاردست و پا از زیر تلویزیون گذشته بودم!دیگه هی دلشوره بود پشت دلشوره. نمی دونستم چیکار بکنم دیگه. هی گیر می دادم به آقای دیکشنری که از بعد از عمل کیسه صفراش سیبیل هاش ریخته بود(!) چند دقیقه یه بار می پرسیدم: الآن تعادل داری آیا؟؟! هی همه دلداریم می دادن که نه خرس قهوه ای! نگران نباش. ما تو رو می بینیم انقدر دلشوره داری حالمون بد می شه!! بعد هی دیدیم که نه. اینجوری نمی شه. باید یه کاری بکنیم یادمون بره این فشار عصبی رو! دیدیم یه دسته از این بروشور تبلیغاتی های دانشگاه اون گوشه ریخته. شروع کردیم اینارو پشت سر هم روی این پیشخون های دانشگاه (که از پشتش جواب دانشجوها رو می دن)(!) چیدن تا یه عالمه دورتر. علیرضا هم موبایلش و درآورد و مشغول فیلم برداری شد. با فوت محکم یکی از قهرمان های دانشگاهمون همه بروشورها تق تق تق تق پشت سر هم ریختن پایین!منم کلی خوشحال از این حرکتهی تقاضای تکرار می کردم.خلاصه همه هی دونه دونه رفتن امتاحان دادن و همونطور هم که من همیشه جزو کوچولوهایی هستم که از قلم میوفتم آخرین نفر رفتم پیش استاد. وسط پاچه خاری من ٬می بینم رو صفحه تلویزیون سگ کشی ه! اون رگ شهرستانی زن منصور خان و یادته؟؟ زد بالا!! هی جیغ جیغ که استــــــــــــــــــــــــــاد! من اینهمه وقت گذاشتم واسه اون یکی فیلمه!! من اینو بلد نیستم! مگه من بیکار بودم؟؟؟؟ استاد هم هی لبخند می زنه.یه ۵ تا جمله گذاشت چارتاش و دست و پا شیکسته گفتم. دیدم داره وسائل و جمع می کنه. می گم: خوب؟ می گه: خوب چی؟ ۲۰ دیگه!! من: پروژه مم داد دستم گفت به سلامت. منم خوشحـــــــــــــــال از اینکه بالاخره جواب اینهمه زحمت دیشبم رو گرفتم!! صفحه اول پروژه م نوشته بود:

Excellent!
Keep up the good job and I'm sure you'll soon see the result.
Good Luck!

یکم حرکات موزون:   دومین ۲۰ این ترم و گرفتم!!

پ.ن۱: قلب ها
موجودات ِ کوچک ِ فوق العاده ای اند
با این تن نحیف
چه بارها که به دوش نمی کشند ...

پ.ن۲: اصلآ در این شکی نیست ...
که من خیلی کوچک کوچک کوچکم ...
اما نمی دونم تنهاییم از کجا آب می خوره که حتی گوشه ای از اونو ....
هیچکدوم از این آدم های بزرگ بزرگ بزرگ
پر نمی کنن !!!

بعداْ نوشت: لینک دانلود "تیتراژ شب شیشه ای" مشکل داشت درستش کردم.)