صد و چهل و نهمین کوزه عسل
دیدن فیلم های وحشتناک یه خوبی خیلی بزرگ داره. مخصوصاْ فیلمایی که یکی توی یه شرایط خفن گیر می کنه که تکون بخوره می ترسه سرش بپره هوا!! یه چیزی تو مایه های "مقصد نهایی" و "مکعب" که امشب تو سینما ماوراء داد. این خوبی بزرگ چیزی نیست جز اینکه وقتی از دست هیجان خفه کننده ی فیلم خلاص می کشی اولین احساسی که بهت دست می ده اینه که خدارو شکر من جای اونا نیستم!!
این می شه که قدر زندگی آروم و معمولی و دوست داشتنی خودت و می دونی و دیگه غرغر نمی کنی!! من الان کاملاْ حس می کنم چقـــــــــــــدر زندگیم و دوس دارم!!
(دیشب هم سینما چهار "نیمه تاریک" و داد که اونم قشنگ بود.)
پ.ن۱: آقای محترم! حسادت کار بدیه!! می دونستی؟؟
پ.ن۲: به یک عدد راه حل احتیاج دارم که مامان خرسه رو راضی کنم بذاره موهامو پسرونه بزنم!! فوری فوری!!
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۶ ساعت 0:39 توسط خرس قهوه ای
|