کاش دست خودم بود! آنوقت شاید اینقدر با بهانه های رنگارنگ٬ دلم یادت نمی کرد. اینقدر سینه برایش تنگ نمی شد. اینقدر بغض کنج زاویه گلویم لانه نمی کرد! شاید آنوقت شب ها عرق کرده و نفس زنان از خواب نمی پریدم٬بغض نمی کردم٬ و بی دلیل اشک هام دانه دانه رختخوابم را نم دار نمی کرد... کاش دست خودم بود! آنوقت شاید هی یاد آن تخمه طالبی ها نمی افتادم و حرف های آن شبت...خنده هایت...کاش دست خودم بود! آنوقت شاید این قدر درد نمی کشیدم از کشان کشان بردن اینهمه اشک٬ از درد نگفتن٬از درد سکوت... امشب هم بهانه فرستادی. می دانم کار خودت بود! این شیطنت ها از تو برمی آید و بس! خوش به حالت که سهم تو بوسه ی کوچکی شد از زیبارویی که می دانم تمام هنرپیشه های زن کنارش لنگ می اندازند!!

پ.ن۱: امیر حسین:"تو که خودت به همه امید می دادی!"
        عمو شبلی:" انقدر به همه امید دادم که دیگه چیزی برای خودم نمونده!"
        یک بوس کوچولو  - بهمن فرمان آرا

پ.ن۲: " یک بوس کوچولو" رو دوست داشتم. اما دلم گرفت...دلم خیلی گرفت. من در حد نقد کردن فیلما نیستم. اما فقط اینو می دونم که توی هر فیلمی٬ حتی بیخود ترین هاش٬ همیشه یه حرف خوب هست. واسه همینه که عاشق فیلم دیدنم!